میتوان و باید لیبرال دموکراسی را نقد کرد. فمینیستها تفکیک حوزه خصوصی از حوزه عمومی را به پرسش گرفته و میگویند تمام ظلمها و بیعدالتیها لزوماً دارای منشا سیاسی نیستند، بلکه بسیاری از آنها دارای منشا اجتماعیاند. به گمان آنها امر خصوصی را نباید از امر سیاسی جدا کرد. حوزه خصوصی و نهاد خانواده باید دموکراتیک شوند. سوسیالیستها، اقتصاد بازار لیبرالی را به پرسش میگیرند و خواهان توزیع عادلانه ثروتاند. اجتماعگرایان فرد انتزاعی بدون تاریخ، فاقد سنت و بیلباس و بیهویت لیبرالها را به پرسش میگیرند. هر گروه ضمن پذیرش آموزههای لیبرالی، یک یا چند آموزه لیبرالی را نقد و اصلاح میکند تا راهگشای جامعهای آزادتر، برابرتر و منصفانهتر شود که به سبکهای مختلف زندگی راه میدهد.بعضی اقتصاد دانان نیز، معتقدند که نظام مبتنی بر سرمایه و بدون دخالت دولت، تنها در جوامعی امکان دارد که طبقه متوسط ، اکثریت جامعه راتشکیل دهد و درکشورهایی مانند ایران که اکثر مردم از طبقه فقیر می باشند ، عملکرد لیبرالیستی باعث عمیق تر شدن شکاف بین دو طبقه فقیر وسرمایه دارمی شود یعنی به فقیر تر شدن فقرا و ثروتمندتر شدن ثرو تمندان می انجامد. بعلاوه لیرالیسم به نوعی نخبه گرائی در جامعه منجر می شود . چرا که لیبرالیسم با قائل شدن آزادی برای فعالیت افراد در عرصه اجتماعی تنها ه کسان مجال فعالیت و تاثیر گذاری در عرصه اجتماعی را می دهد که دارای توانائهای فردی ذاتی هستند ا از پشتوانه کافی (نظیر ثروت یا مقام و منزت اجتماعی ) برخوردار باشند.