اندیشکدۀ سیاست و روابط بین الملل

دانشگاه بین المللی اسلامی اسلام آباد

اندیشکدۀ سیاست و روابط بین الملل

دانشگاه بین المللی اسلامی اسلام آباد

نیاز امریکا به ایران

ساده ترین و نخستین برداشت از گزارش ژنرال پترائوس فرمانده نیروهای امریکا و رایان کروکر سفیر آن کشور در عراق، نشان دهنده شکست استراتژی حمله امریکا به عراق است.

تصمیم گیری براساس این گزارش نیز تایید این نکته است که ماندن یا خارج شدن نیروهای امریکا از هر سو باعث باخت سیاست امریکا در منطقه خواهد شد. گزارش پترائوس و کروکر که به نوعی موضع مخالفان جنگ را در امریکا قوت بخشید و افکار عمومی را متوجه بی حاصل بودن آن کرد، از آن جهت جرج بوش را واداشت تاریخ خروج نظامیان را از عراق به عقب بیندازد که تا پایان ریاست جمهوری خود بتواند این جنگ را به نوعی اداره کند و تصمیم خروج را که مترادف با واژه شکست است، بر عهده رئیس جمهور آینده امریکا بگذارد.

 

در ادامه مقاله:نیاز امریکا به ایران

گلوبالیسم یا جهانی شدن

معنای لغوی

گلوبالیسم یا جهانی شدن واژه ایست که امروزه در همه جا بر سرزبانهاست. به همان اندازه که ایدئولوژی «مارکسیستی» بحث و جدل های داغی را میان اندیشمندان و اندیشه وران مختلف سبب شد، پدیدهء جهانی شدن نیز از اواخر قرن بیستم، زمینه ساز تعارض و تعاطی میان افکار جانبداران و مخالفان این پدیده و یا فرآیند گردید که با گرمی در شروع قرن 21 پی گرفته می شود.

در برگردانی و انتخاب کلمهء جهانی شدن در زبان فارسی تا اندازه ای ابهام وجود دارد. سوال اینست که آیا این واژه صرف ترجمه فرانسوی Modialisation است یا چیزی بیشتر. زیرا اگر جهانی شدن برابر با Globalization انگلیسی گذاشته شود، با توجه به ریشهء لاتین کلمه Globe که در فارسی دری کره معنا میدهد و جهان که همسنخUniverse   است، پس کلمهء Globalization در چنین وریانت باید برابر کروی شدن یا سیاره شدن باشد، نه جهانی شدن. اما Globalization باید از ریشهء دیگر یعنی Global گرفته شده باشد که معنای جهانگیر و همه گیر را میدهد و آقای داریوش آشوری آنرا برابر با جهانگیر گرائی و جهانگیر کردن گذاشته است (3). چنانچه Globalisirung آلمانی نیز همین مفهوم را تداعی میکند...

قابل یادآوری است که برای جلوگیری از مغشوشیت، ما  به ناچار واژهء «جهانی شدن» را همینطور که گذاشته شده  و اکنون یک تصوری از آن ساخته شده، قبول میکنیم؛ اما  در آینده ترجیح میدهیم تا هردو کلمهء گلوبالیسم و یا جهانی شدن را بکار بریم ، که مفهوم را دقیقتر بیان میدارد و از ایجاد سردرگمی برای خواننده میکاهد. به هرحال هردو، هم گلوبالیسم و هم جهانی شدن، واژگانی اند که اکنون  در زبان ما آرام آرام جا افتاده اند واثرات آن به حیث یک فرآیند، ازمدتهاست که به صورت یک واقعیت اجتناب ناپذیر درزندگی ما قابل لمس گردیده و گریز از پیامد های آن ناممکن است. بنابرین بکارگیری آن ها به معنای پرداختن به فراگردی است که هم در عرصهء اقتصادی  یا سیاسی، هم فرهنگی و به طور کل تمام زندگی روی میدهد.

ازینرو شناخت تاریخی، ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن به ویژه برای کشور جامعهء ما خیلی ضروری و دارای اهمیت حیاتی است.

 

ـ2ـ

تاریخچه

 

حداقل دوتا نظر عمده در بارهء تاریخ جهانی شدن  (گلوبالیسم) وجود دارد. عده ای را عقیده براینست که این پدیده دارای قدمت تاریخی چند صد ساله می باشد و دیگران آنرا نو می شمارند. ما میکوشیم تا بالای هردو نظر به شکل کوتاه مکث نماییم.

 

الف ـ نظریه اول یا قدمت تاریخی جهانی شدن

جانبداران نظریهء قدمت تاریخی به این باور اند که پروژهء جهانی شدن (گلوبالیسم) از حدود 400 سال قبل آغاز گردید. این پدیده با جریان مدرنیسم همریخت شده زیرا از جملهء شاخصه های مدرنیته یکی هم همگانیت و جهانیگیری Universalism آن می باشد، که یک فرآیند برگشت ناپذیر است.  مدرنیسم پدیده و جریانی بود که در غرب آغاز شد؛ جهان را درنوردید؛ به مانند یک انقلاب همه چیز را زیر و زبر کرد و همگانی شد.

مالکوم واترز یکی از نظریه پردازان گفتمان جهانی شدن (گلوبالیسم) می گوید که: «برخی ابعاد  جهانی شدن (گلوبالیسم) همیشه به وقوع پیوسته است. اما تا نیمهء هزارهء دوم توسعهء این ابعاد پیوسته منظم نبوده است. گلوبالیسم بطور نامنظم از طریق توسعه امپراتوری های مختلف قدیمی، غارت، تاراج و تجارت دریایی و نیز گسترش آرمان های مذهبی تحول یافته است و نیز باید اشاره کرد که توسعهء خطی جهانی شدن (گلوبالیسم) ، که ما امروز شاهد آن هستیم در قرن 15 و 16 یعنی آغاز «عصر جدید» شروع شده است.» (4)

به اساس طرفداران این نظریه، تکنولوژی و فنونی که ما امروز شاهد آن هستیم، از لحاظ فلسفی نتیجه افکار «دکارت» و «بیکن»، و از لحاظ علمی حاصل افکار «گالیله»، «کپلر» ... هستند؛ در حوزه زیست شناسی «هرمن»، فیزیک «نیوتن»، در رشته روانشناسی «فروید» تحولات و تاثیرات بزرگی بر تغییرات جهانی ایجاد کده اند. همهء اینها دستآورد های داشته اند که جهانشمول شده اند. (5)

در گسترهء جامعه شناسی، گفته می شود که گلوبالیسم حاصل رشد اجتماعی می باشد. به ویژه این بحث در میان مخالفین جهانی شدن (گلوبالیسم) خیلی جدی قابل پرداخت بوده و استدلال می نمایند که یکی از اندیشه وران سوسیالیسم تخیلی «سن سیمون» دریافت که صنعتی شدن عامل پیشبرد رفتار های مشابه در درون فرهنگ های متنوع اروپایی بوده است. به نظر سن سیمون تسریع یک  چنین فرآیند مستلزم نوعی انترناسیونالیسم آرمانی است، که شامل حکومت پان اروپایی و یک فلسفهء جهانی مبتنی بر انسانیت خواهد شد. (6)

عقاید سن سیمون توسط آگوست کنت و کارل مارکس تفسیر های متفاوت یافت. مارکس در اثرش «نقد اقتصاد سیاسی»، جهانی شدن سرمایه در اینده را پیشگویی میکند: « جهانی شدن (گلوبالیسم) ، قدرت طبقهء سرمایه دار را به شدت افزایش میدهد و بازار های جدیدی را برای آنها فراهم می آورد. در واقع کشف قارهء امریکا و گسترش راه های دریایی به سوی آسیا، موجب ایجاد یک بازار جهانی برای سرمایه شد.» (7)

مارکس همچنان به وابستگی متقابل ملت ها اشاره  می کند و پایان حیات دولت ـ ملت را از راه دسترسی پرولتاریا به قدرت و نابودی تمام نهاد های سرمایه داری پیش می کشد، که متناسب به آن استثمار فرد از فرد، یک ملت توسط ملت دیگر پایان خواهد یافت.

ماکس وبر عقلانیت را به عنوان «حلال جهانی شدن» می دانست. او معتقد بود که «عقلانیت از پروتستانتیسم آغاز شد و به تمام فرهنگ های اروپایی سرایت کرد و توانست تمام متفکرین نوگرا را در این چارچوب فکری محدود کند.»

امیل دورکهایم با استفاده از میراث اتدیشمندان بالا، دست به ایجاد نظریهء «تمایز فرهنگ» زد. او استدلال میکرد که تا حدی که جوامع از لحاظ ساختاری از یکدیگر متمایز می شوند، تعهد نسبت به نهاد های نظیر دولت باید تضعیف گردد؛ زیرا دولتها در قلمرو خود بسیار تنگ نظر و متعصب هستند. آگاهی جمعی به منظور دربرگرفتن تنوع داخلی جوامع باید بشدت تضعیف شود و به صورت انتزاعی در بیاید. از تمام این موارد موارد چنین بر می آید که صنعتی شدن موجب تضعیف تعهدات جمعی میشود و راه را برای کاهش اهمیت مرز ها در بین جوامع باز میکند.

با این خلاصه باید گفت که طرفداران نظریه قدامت هنوز با حرارت زیاد میگویند که پدیدهء جهانی شدن (گلوبالیسم) ، که ما امروز شاهد آن هستیم، مرحله یا جریانی است که از قدیم شروع شده  و اکنون شکلی جدیدی به خود گرفته و علت این شکل گیری نوین  یا به عبارهء دگر موتور محرکهء این تغییرات، در انکشاف فن آوری و ارتباطات نهفته است.

 

ب ـ نظریه دوم یا طرفداران نظریه جهانی شدن به حیث جریان جدید

 

جانبداران  نظریه دوم به این باور اند که ارچند جهانی شدن (گلوبالیسم) ریشه در مدرنیسم دارد، آنچی که یورگن هابرماس آنرا «پروژه مدرنیته» می نامد، ولی فی نفسه یک جریان جدید است و دارای ریشه های تاریخی نیست. بنابرین مختصات آن هنوز در حال ارزیابی بوده و تعریف جامع و قانع از آن بدست نیامده است.

اینها به این باور اند که پس از آغاز فرآیند مدرنیته و به ویژه از قرن 16 به بعد، انقلابات متعددی در جهان به وقوع پیوسته که همه در دگرگون سازی و جدید سازی سیمای جهان نقش بارز داشته اند، و جریان جهانی شدن (گلوبالیسم) نیز از این دست است. این فراگرد یا این پدیده تاثیر فراوانی بر زندگی شخصی، اجتماعی، علمی، ملیتی ... انسانها داشته و با دقت باید مورد بررسی قرار گیرد.

آنتونی گیدنز، جامعه شناس پرآوازهء انگلیسی بر دو رویداد معاصر که تاثیری مستقیم بر جهانی شدن (گلوبالیسم) داشته است اشاره می کند. یکی اینکه جهانی شدن (گلوبالیسم)  قبل از همه، از نتیجهء تحولاتی که در دههء 1960در نظام ارتباطی به وقع پیوست متاثر گردید ـ در این راستا می شود از موجودیت بیش از 200 ماهواره بر فراز زمین، که اطلاعات متنابهی را اخذ و پخش می نمایند، یاد نمود.

رویداد  دوم ناشی از سقوط کمونیسم اتحاد شوروی می شود. گیدنز این امر را تصادفی نمی داند. به نظر او «تا حوالی سالهای اول دههء 70، اتحادشوروی و کشور های اروپای شرقی از نظر رشد اقتصادی با غرب قابل قیاس بودند. اما بعدتر این کشور ها احساس کردند که به سرعت عقب افتاده می روند. سیستم شوروی با تاکید بر ادارهء دولتی، شرکت ها و صنایع سنگین نمی توانست با اقتصاد الکترونیک جهانی رقابت کند. کنترول فرهنگی و ایدئولوژیک و آنچی که اقتدار سیاسی کمونیستی برآن استوار بود، نمی توانست در قلمرو رسانه های جهانی  وظیفه انجام دهد.

رژیم های شوروی و اروپای شرقی قادر نبودند، از پخش برنامه های رادیویی  و تلویزیونی غربی جلوگیری کند. تلویزیون نقش مهم و مستقیمی در انقلابات 1989، که به درستی «انقلابات تلویزیونی» نامیده شده اند، بازی کرد. اعتراضات خیابانی که در یک کشور اتفاق می افتاد، در دیگر کشور ها به سرعت قابل دیدن بود. شماری زیادی از بینندگان و شنوندگان، پس از تماشای اعتراضات، خود به موج معترضین می پیوستند. (8)

بدینگونه به نظر گیدنز دو رویداد مذکورـ انقلاب اطلاعاتی ـ که طرفداران قدمت جهانی شدن نیز بدان اعتراف دارند از یکسو و فروپاشی شوروی از سوی دیگر سبب تسریع فراگرد جهانی شدن (گلوبالیسم) شد، که تغییرات بنیادین سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را در اخیر 1980 و 1990 به بار آورد.

اندیشه پرداز دیگر جهانی شدن رونالد رابرتسون است که مدت زیادی در عرصه جهانی شدن قلم فرسایی میکند. (9) او با برخورد تاریخگرایانه به فرآیند جهانی شدن، آنرا اقتصادی میداند. و بیشتر از روش های گیدنزی به حیث اندیشمند پیشکسوت جهانی شدن، مایه میگیرد.

آرای انتقادی ارسطو نسبت به افلاطون

ارسطو (322-384 ق.م ) از لحاظ تاریخی آخرین اندیشمند بزرگ یونان باستان است . اثار وی را می توان در چهار حوزه تقسیم نمود :

1-   کتاب های منطقی که عبارتند از مقولات ، جدلیات ، آنالوطیای اول و دوم ، قضایا ، ابطال مغالطات این مجموعه با عنوان ارغنون یعنی ابزار درست اندیشیدن نامیده شده است

2-   دسته دوم کتاب های علمی : طبیعات ، درباره آسمان ، کون و فساد ، علم کائنات جو ، تاریخ طبیعی ، درباره نفس ، اجزای حیوانات ، حرکات حیوانات ، تولد حیوانات ،

3-      دسته سوم با عنوان کتب صنایع : خطابه ، شعر

4-      کتاب های فلسفی محض:  اخلاق ، سیاست ، ما بعد الطبیعه .

ادامه مطلب ...

واقع‌گرایی (رئالیسم)

رئالیسم در هنرهای تصویری و ادبیات٬ نمایش چیزها به شکلی است که در زندگی روزانه هستند٬ بدون هرگونه آرایش یا تعبیر افزون. این واژه همچنین برای شرح کارهای هنری که برای آشکار‌کردن راستی٬ چیزهایی چون زشتی و پستی را تایید کرده‌اند نیز به کار می‌رود.
رئالیسم همچنین اشاره به جنبش فرهنگی میانه قرن ۱۹ دارد که از فرانسه ریشه گرفت و گونهء هنری سرشناس تا اواخر قرن ۱۹ بود. با آشنایی با عکاسی٬ این منبع جدید دیداری شور ساخت چیزهایی که همچون واقعیت بودند را در مردم زنده کرد و این جنبش هنری شکوفا شد. رئالیسم به شدت با رومانتیسیسم مخالف بود.

ادامه مطلب ...

آنارشیسم

آنارشیسم در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا به طور کلی جامعه‌ای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است.

آنارشی مشتق از واژهٔ یونانی anarkos به معنای 'بدون رئیس' است. رویکرد عام آنارشیست‌ها تأکید بر این نکته‌است که می‌توان بدون ساختارهای مقیدکننده یا محدودیت زا زندگی نیکویی داشت. هر سازمان یا اخلاقیاتی که با آزادی انتخاب شیوهٔ زندگی در تعارض باشد باید مورد حمله، انتقاد و نفی قرار گیرد. پس مسئلهٔ مهم آنارشیست‌ها تعریف موانع و ساختارهای تصنعی و تمایز دادن آنها از ساختارهای طبیعی یا فعالیت‌های اختیاری است.

ادامه مطلب ...

امپریالیسم

اَمپـِریالیسم طرفداری از حکومت امپراتوری. سیاستی که مرام وی بسط نفوذ و قدرت کشور خویش بر کشورهای دیگر است. رژیمی که بر اثر از میان رفتن خرده‌سرمایه‌داری داخلی و پدید آمدن تراست‌ها و کارتل‌ها دچار تورم تولید و کمبود مواد خام شود و برای بدست آوردن مستعمره و بازار به دیگران تجاوز کند.

ادامه مطلب ...

آزادی اجتماعات(لیبرالیسم)

اصطلاح لیبرالیسم برگرفته از ریشه لاتینی Liber به معنای آزادی است. لیبرالیسم در قاموس سیاسی نظریه‌ای است که خواهان حفظ درجاتی از آزادی در برابر هر نهادی است که تهدید کننده آزادی بشر باشد. لیبرالیسم در زمینه اندیشه‌های اقتصادی، به معنای مقاومت در برابر تسلط دولت بر حیات اقتصادی در برابر هر نوع انحصار و مداخله دولت در تولید و توزیع ثروت است. اصطلاح دیگری که در این رابطه وجود دارد، لیبرالیسم مذهبی است که به معنای اعتقاد به حق هر کس در انتخاب راه پرستش خداوند یا بی ایمانی است . لیبرالیسم از سویی به یک جریان سیاسی بورژوازی اطلاق می‌شد که در عصر مترقی بودن آن یعنی در زمانی که سرمایه‌داری صنعتی علیه اشرافیت فئودالی مبارزه می‌کرد و درصدد گرفتن قدرت بود، به وجود آمد و رشد کرد .

ادامه مطلب ...

اجزای لیبرالیسم

«لیبرالیسم»، مؤلف از اجزایی است که از ترکیب آنها، این نظام فکری ساخته می‌شود، این اجزاء به قرار زیرند:

۱- بدبینی به قدرت (خصوصاً قدرت مطلقه) و کوشش جهت مهار قدرت دولت از طریق: • دموکراتیک کردن دولت: دولت دموکراتیک بیشترین بخت و امکان را برای تأمین آزادی و برابری دارد. دولت دموکراتیک از نظر لیبرال‌ها ”دولت حداقلی“ است. دولتی است که مدام کوچک می‌شود. حوزه‌ فعالیت آن محدود و از نظر قانونی به شدت تعیین شده و تحت نظارت است.

ادامه مطلب ...

انتقادات بر لیبرالیسم

می‌توان و باید لیبرال دموکراسی را نقد کرد. فمینیست‌ها تفکیک حوزه خصوصی از حوزه عمومی را به پرسش گرفته و می‌گویند تمام ظلم‌ها و بی‌عدالتی‌ها لزوماً دارای منشا سیاسی نیستند، بلکه بسیاری از آنها دارای منشا اجتماعی‌اند. به گمان آنها امر خصوصی را نباید از امر سیاسی جدا کرد. حوزه خصوصی و نهاد خانواده باید دموکراتیک شوند. سوسیالیست‌ها، اقتصاد بازار لیبرالی را به پرسش می‌گیرند و خواهان توزیع عادلانه ثروت‌اند. اجتماع‌گرایان فرد انتزاعی بدون تاریخ، فاقد سنت و بی‌لباس و بی‌هویت لیبرال‌ها را به پرسش می‌گیرند. هر گروه ضمن پذیرش آموزه‌های لیبرالی، یک یا چند آموزه لیبرالی را نقد و اصلاح می‌کند تا راهگشای جامعه‌ای آزادتر، برابرتر و منصفانه‌تر شود که به سبک‌های مختلف زندگی راه می‌دهد.بعضی اقتصاد دانان نیز، معتقدند که نظام مبتنی بر سرمایه و بدون دخالت دولت، تنها در جوامعی امکان دارد که طبقه متوسط ، اکثریت جامعه راتشکیل دهد و درکشورهایی مانند ایران که اکثر مردم از طبقه فقیر می باشند ، عملکرد لیبرالیستی باعث عمیق تر شدن شکاف بین دو طبقه فقیر وسرمایه دارمی شود یعنی به فقیر تر شدن فقرا و ثروتمندتر شدن ثرو تمندان می انجامد. بعلاوه لیرالیسم به نوعی نخبه گرائی در جامعه منجر می شود . چرا که لیبرالیسم با قائل شدن آزادی برای فعالیت افراد در عرصه اجتماعی تنها ه کسان مجال فعالیت و تاثیر گذاری در عرصه اجتماعی را می دهد که دارای توانائهای فردی ذاتی هستند ا از پشتوانه کافی (نظیر ثروت یا مقام و منزت اجتماعی ) برخوردار باشند.

آپولیتیسم

روش لاقیدانه نسبت به سیاست و خودداری از شرکت در جریان سیاسی، از داشتن مشی صریح سیاسی.

آپارتاید

واژه انگلیسی آپارتاید یکی از اشکال وحشیانه تبعیض نژادی را بیان می کند و در اصل عبارتست از سیاست تبعیضی که نژادپرستان کشور جمهوری آفریقای جنوبی علیه اکثریت سیاهپوست بومی و هندیان آن کشور اعمال می کنند. از نظر لغوی به معنای مجزا و جدا نگهداشتن است. آپارتاید یعنی جدا نگه داشتن افراد متعلق به نژادهای غیرسفید، مجبور کردن آن ها به اقامت در محلات و استان های خاص، محروم کردن آن ها از کلیه حقوق سیاسی وامکان تحصیل و پیشرفت. در مناطقی که سیاهپوستان مجبور به اقامت در آن می شوند و حق خروج از آن را ندارند حداقل امکانات زندگی نیز موجود نبود.کنگره‌ی ملی آفریقا با درخواست ایجاد جامعه‌ی آزاد چندقومی، جنگی علیه نظام آپارتاید به راه انداخت. طرفداران لغو آپارتاید، تظاهرات آرامی در شپرویل و تسوتو به راه انداختند، که با مقاومت مخالفان رو‌به‌رو شد. راهپیمایان سیاه‌پوست شلاق زده شدند، و حتی در مارس ۱۹۷۰، بیش از ۷۰ آفریقایی کشته شدند. دوتن از مخالفان اصلی آپارتاید، استیو بیکو و نلسون ماندلا بودند.استیو بیکو به حکومت سیاهان اعتقاد داشت، در حالی که ماندلا به حقوقی مساوی برای تمامی اهالی آفریقای جنوبی معتقد بود. در سال ۱۹۶۲، ماندلا دستگیر شد و پس از محاکمه به حبس ابد محکوم گردید. در سال ۱۹۹۰، ماندلا در سن ۷۲ سالگی آزاد شد و مبارزه برای حقوق انسانی اهالی آفریاقی جنوبی را از سر گرفت. سرانجام اف دبلیو دلکرک رییس جمهور آفریقای جنوبی با او وارد مذاکره شد. یک سال بعد، کنگره ملّی آفریقای جنوبی پیروز شد و ماندلا به ریاست جمهوری رسید و رژیم آپارتاید إلی‌الأبد در آفریقای جنوبی لغو گردید و در اقصی نقاط عالم هم لغو گردید.

تکنوکراسی

تکنوکراسی از واژه یونانی Tekhne به مفهوم فن و شیوه و Kratos به معنی حکومت، قدرت و فرمانروایی ترکیب یافته‌است. تکنوکراسی در اصطلاح به حکومت تکنیک اطلاق شده‌است که در آن نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باید بوسیلهٔ صاحبان فن اداره شود. به دیگر سخن تکنوکراسی به مفهوم هواداری از رهبری ارباب فن است که بر ماشینیسم و دانش فنی و مهارت‌های تکنولوژیک تکیه دارد و همان‌ها یعنی مهندسان، دانشمندان و تکنوکرات‌ها باید فعالیت‌های اقتصادی و سیاسی را رهبری کنند.

نهضتی بنام تکنوکراسی در سال ۱۹۳۲ در آمریکا بوجود آمد که مرکز آن دانشگاه کلمبیا بود. در بحبوحهٔ بحران بزرگ اقتصادی آمریکا که اقتصاددانان و سیاستمداران از غلبهٔ بر آن عاجز بودند گمان می‌رفت که شاید مهندسان و تکنوکرات‌ها قادر به مهار آن باشند. در واقع این نهضت واکنش بحران ۱۹۳۳-۱۹۲۹ بود. از آن پس حکومت ارباب فن هوادار جندانی نیافت و این عقیده رایج شد که مغزها و دست‌های تکنوکرات‌ها هر اندازه که خوب چرخ‌های تکنولوژی جدید را بچرخاند دلیل آن نیست که بتواند چرخ‌های حکومت را هم به خوبی به گردش در آورند. به ویژه که در عصر ما تکنولوژی خود به سبب داشتن عارضه‌های منفی مورد انتقاد و نکوهش برخی از متفکران اجتماعی قرار گرفته‌است.

سوسیالیسم

سوسیالیسم اندیشه‌ای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که هدف آن لغو مالکیت خصوصی ابزارهای تولید و برقراری مالکیت اجتماعی بر ابزارهای تولید است. این «مالکیت اجتماعی» ممکن است مستقیم باشد،‌مانند مالکیت و اداره صنایع توسط شوراهای کارگری، یا غیر مستقیم باشد، از طریق مالکیت و اداره دولتی صنایع.

اگر چه اندیشه‌های مبتنی بر لغو مالکیت خصوصی پیشینه زیادی در تاریخ دارد ولی جنبش سوسیالیستی بیشتر پس از شکل‌گیری جنبش کارگری در قرن نوزدهم میلادی اهمیت سیاسی پیدا کرد. در آن قرن حزب‌های گوناگون که خود را سوسیالیست، سوسیال دموکرات و کمونیست می‌نامیدند با هدف لغو مالکیت خصوصی در اروپا و آمریکا شکل گرفت.

ادامه مطلب ...

انترناسیونالیسم پرولتری

انترناسیونالیسم پرولتری مفهومی مارکسیستی است. این مفهوم به طور کلی به این اشاره دارد که کارگران باید در همبستگی با کارگران همهٔ جهان به جای دنبال کردن منافع ملی خود گام بردارند. می‌توان گفت که این مفهوم در خط آخر مانیفست کمونیست و شعار معروف "کارگران تمام کشورها، متحد شوید!" خلاصه شده است.

برداشت‌ها از این مفهوم بین گروه‌های مختلف بسیار متفاوت بوده‌است.

متضاد انترناسیونالیسم پرولتری، را می‌توان ناسیونالیسم بورژوایی دانست.

لیبرالیسم

اصطلاح لیبرالیسم برگرفته از ریشه لاتینی Liber به معنای آزادی است. لیبرالیسم در قاموس سیاسی نظریه‌ای است که خواهان حفظ درجاتی از آزادی در برابر هر نهادی است که تهدید کننده آزادی بشر باشد. لیبرالیسم در زمینه اندیشه‌های اقتصادی، به معنای مقاومت در برابر تسلط دولت بر حیات اقتصادی در برابر هر نوع انحصار و مداخله دولت در تولید و توزیع ثروت است. اصطلاح دیگری که در این رابطه وجود دارد، لیبرالیسم مذهبی است که به معنای اعتقاد به حق هر کس در انتخاب راه پرستش خداوند یا بی ایمانی است . لیبرالیسم از سویی به یک جریان سیاسی بورژوازی اطلاق می‌شد که در عصر مترقی بودن آن یعنی در زمانی که سرمایه‌داری صنعتی علیه اشرافیت فئودالی مبارزه می‌کرد و درصدد گرفتن قدرت بود، به وجود آمد و رشد کرد .

ادامه مطلب ...

ملی‌گرایی

ملی‌گرایی یا ناسیونالیسم بصورت کلی به جریان اجتماعی‌ـــ‌سیاسی ِ راست‌گرایی گفته می‌شود که می‌کوشد با نفوذ در ارکان سیاسی کشور در راه اعتلا و ارتقای اساسی باورها، آرمان‌ها، تاریخ، هویت، حقوق و منافع ملت گام بردارد. این جریان با محور قرار دادن منافع ملت به عنوان نقطهٔ گردش تمامی سیاست‌های خارجی و داخلی، باعث جهش‌های تکاملی و سرعت بخشیدن به حرکت روبرشد ملل در رسیدن به تمدن جهانی می‌شود.

ناسیونالیسم، در تضاد با باور نوینی است که جهان‌وطنی (انترناسیونالیسم)نام دارد و طرفدار یکی شدن همهٔ مرزها و از میان رفتن مفهوم امروز «کشور» است. ناسیونالیسم با ارائه و بنیان مفاهیمی مانند «عشق به میهن» و یا «ملت‌پرستی» به جنگ با باورهای انترناسیونالیستی رفته و می‌کوشد کاستی‌های پدید آمده‌ از کارشکنی‌های سیستم‌ها و اشخاص «جهان‌وطن» را برطرف سازد .

ادامه مطلب ...

نازیسم

نازیسم به عنوان یک مفهوم تاریخی، نوعی نظام حکومتی دیکتاتوری سرمایه داری است. فاشیسم و نازیسم اشکال مختلف دیکتاتوری سرمایه مالی بزرگ است، (که در شرایط بحران حاد (اقتصادی) برای حفظ حکومت از به قدرت رسیدن کارگران در جامعه حاکم می‌شود)، برعلیه سایر بخش‌های سرمایه داری و دیگر بخش‌های جامعه نظیر کارگران. این واژه بعدها در مفهوم گسترده‌تری به کار رفت و به دیگر رژیم‌های دست راستی که دارای ویژگی‌های مشابهی بودند، اطلاق شد. نازیسم نوعی از اندیشه فاشیسم و دیکتاتوری سرمایه مالی می‌‌باشد.

این اصطلاح بارها در ارتباط با دیکتاتوری آلمان نازی از سال ۱۹۳۳ تا سال ۱۹۴۵ (رایش سوم) استفاده گردیده است. این تفکر توسط حزب ملی کارگران سوسیالیست آلمان (ان اس دی‌ای پی یا حزب نازی) و به وسیله پیشوا آدولف هیتلر مطرح گردید. طرفداران نازیسم نظریه برتری «نژاد آریایی» و ملت آلمان را نسبت به سایر نژادها و ملل مطرح نمودند. نازیسم در آلمان امروزی غیر قانونی می‌‌باشد، گرچه بقایا و احیا کنندگان نازیسم مشهور به «نئو نازی» در آلمان و خارج از آن مشغول فعالیت می‌‌باشند.

ادامه مطلب ...